شهروندان در «صدای شما»، از تبعیض اقلیتهای دینی و مــذهبی مــیگویند که شاهد آن بودهاند، روایتهای کوتاهی از درد و رنج میلیونها نفر که در ایران مبدل به «اتفاقاتی ساده» شده که بسیاری با بیتفاوتی از آن میگذرند. این داستان «نیلوفر» است، ۳۰ سال پیش، زمانی که دختر کوچکی در یزد بوده برای اولین بار متوجه شده که انسانها را هم میتوان در ایران «نجس» خواند، از جمله زرتشتیان را.
خانواده ما خیلی به دنبال پاکی و پاکیزگی بودند، چون یکی از سفارشهای نیاکان ایرانی ما آلوده نکردنِ آب و خاک و هوا و آتش بوده است. بنابراین تا دوره دبستان، تمیز بودن یا کثیف بودن هر چیزی را از کوچکی به وسیله خانواده یاد گرفته بودم اما هیچ وقت کلمهٔ نجس را نشنیده بودم تا این که در مدرسه با این کلمه آشنا شدم اما نمیدانستم یک آدم، یک فرد، یک شهروند چطور میتواند نجس شود و نجس باشد. این را وقتی فهمیدم و شگفتزده شدم که یک روز به ما گفتند: از این پس اجازه رفتن به استخر را ندارید.
آن زمان ما کوچکتر از این بودیم تا بفهمیم دلیل نجس بودن ما چه بوده که نباید مثل بچههای دیگر از آب استخر شهرمان یزد استفاده کنیم. آخر ما فقط چهار تا دختر هشت تا ده ساله زرتشتی بودیم که فقط میخواستیم هفتهای یکی دو روز، در هوای گرمِ تابستانی شهرمان، تفریحی برای خودمان داشته باشیم و گاهی در آب استخر بازی و شادی کنیم. ما همیشه عادت داشتیم با زبان زرتشتی با هم حرف بزنیم و تنها با روپوش اینور و آنور میرفتیم. اینها سبب شد تا کسانی که حواسشان در استخر هم به این چیزها بود، کشف مهمی داشته باشند و این باعث شود که دیگر اجازه نداشته باشیم به استخر برویم. آنها چون فهمیده بودند که ما زرتشتی هستیم باور داشتند که مثل همه نیستیم. با زرتشتی بودنمان ما را نجس میدانستند
. هفته بعد به خانواده ما اعلام شده بود که بچههای شما اجازه آمدن به استخر را ندارند. بعدها فهمیدم که آنها خیلی تلاش کردند که ما بتوانیم دوباره به استخر شهرمان برگردیم. آنها اشاره به نامهای کرده بودند که یکی از دانشجویان پرسیده بود: آیا ناهار خوردن با اقلیتهای دینی مشکلی دارد؟ پاسخ این بود که اقلیتهای دینی در این کار نجس نیستند. با توجه به این نامه از رهبری و بازگو کردن این که ما زرتشتیها به عنوانِ شهروند ایران هستیم به دیدار نماینده ولی فقیه و امام جمعه یزد رفته بودند تا اعتراض کنند.
ولی فایدهای نداشت چون گفته بودند هر شهری برای خودش جداگانه حاکم شرع دارد که اختیار مایل شرعی خودش را دارد. سپس خانواده ما با نوشتن نامهای با توجه به حدیثی که میگفت: «اگر یک نجسی در آب راکدی بیفتد که اندازه آب آن از سه وجب تا سه وجب کمتر نباشد این آب نجس نخواهد شد و چون سه وجب طول و عرض و بلندی دارد، آب آن پاک شده و نجسی در آن از بین خواهد رفت.» با استناد به این موضوع دوباره به نماینده رهبر در شهر یزد اعتراض خود را اعلام کردند، که به گفته شما حتا اگر ما نجس هم باشیم ! آب استخر که هر طرفش سه وجب تا سه وجب بیشتر است. پس دیگر ما باعث نجس بودن این آب نخوایم شد. ولی موضوع به اینجا ختم نشد؛ گفته بودند چند روز بعد بیایید تا پاسخ بدهیم. پس از مراجعه دریافتند که از نظر آنها ما سالن استخر و زمین را نجس میکردیم. گفته بودند خاصیت آب کُر همان است و بچههای شما تا زمانی که در آب استخر باشند، آب نجس نیست. ولی پس از آب تنی که بیرون می آیند زمین نجس میشود. بنابراین دریافتیم زمانی که در راه رفتن به رختکن بودیم، چون چند قطره آبی که از بدن ما روی زمین میریخت باعث نجس شدن زمین و رختکن میشد. با این باور شرعی باید قبول میکردیم که اجازه رفتن به استخر را نداریم چون ما با زرتشتی بودنمان آب استخر را نه ولی محیط استخر را نجس میکردیم. ما زرتشتیان که زمانی ایران را با پاکیزگی، آباد کرده بودیم، چون اکنون اقلیت دینی محسوب میشویم نباید از امتیازهایی که در کشور خودمان فراهم شده استفاده کنیم چون به سبب دینمان، شهروند درجه یک نشدهایم.