«روی اوکسنواد»، نویسنده و مدرس الهیات که سه دهه در میان مسلمانان به ویژه ایرانیان، به فعالیت میسیونری مشغول بوده در کتاب «بار گذشته»، برای اولین بار براساس مصاحبهها با مسیحیان ایرانی، نظرسنجی و مطالعه کلیساهای فارسی زبان، به بررسی چالشهای فرهنگی نوکیشان مسیحی در خارج از کشور پرداخته است. آقای اوکسنواد دارای مدرک دکترا در مطالعات بین فرهنگی است.
بر طبق کتاب و نظرسنجیهای شما، یکی از اصلیترین مشکلات و به نوعی مهمترین آنها که نسل اول نوکیشان مسیحی ایرانی در دیاسپورا برای ایجاد جوامع قوی با آن روبهرو هستند، ریشههای فرهنگی دارد. در کتاب آمده است که هیچ مرجع فرهنگی یا تاریخی برای آنها وجود ندارد. آیا میتوانید به طور خلاصه اهمیت این موضوع را توضیح دهید؟ آیا فکر می کنید ارائه تاریخ مسیحیان در ایران، از جمله دستاوردهای آنها میتواند این خلا را پر کند؟
سوال خوبی پرسیدید. تحت حاکمیت اسلامی، مسیحیان و یهودیان همواره شهروندان درجه دو محسوب شدهاند. طی قرنها مسیحیان در میان انبوهی از فتوحات و جابجاییهای قدرت رنج بسیار دیدهاند. از نظر تاریخی و به ویژه پس از انقلاب ایران در سال ۵۷، ورود و پذیرش افراد فارسیزبان در کلیساهای قومی از جمله کلیساهای آشوری و ارامنه مجاز نبوده، و اعضای این کلیساها تنها محدود به گروههای قومی خود گشتهاند.
در نظر عموم، مسیحیان تاجرانی صادق بوده و همواره مورد التفات پارسیان قرار داشتهاند، اما تعامل با آنها محدود بوده است. رشد انفجاری کلیسا در میان ایرانیان پدیدهای نسبتاً نوظهور میباشد که درست پیش از انقلاب اسلامی در سال ۵۷ آغاز و در دهه ۲۰۰۰ گسترش یافت. کسانی که به مسیح ایمان میآورند، دانش کمی از مسیحیت داشته و یا اصلاً درکی نسبت به آن ندارند. با محدودیتهای شدید اعمال شده بر کلیساها و نوکیشان مسیحی، این ایمانداران جدید به تعلیمدهدگان و رهبران مجرب کلیسا که بتوانند خرد و مسیری صحیح را در اختیار آنها گذارند، دسترسی ندارند. بیشترین نیاز به رهبران مسیحی مجرب، به منظور کمک به جهتدهی و آموزش این نهضت خداوند در میان ایرانیان است.
تاریخ مسیحیت از آن جهت اهمیت دارد که مسیحیان، قبل از اسلام نیز در ایران حضور داشتهاند. تعالیم اسلامی میگویند که قبل از ظهور اسلام فقط جهل یا جاهلیت وجود داشت. از این جهت آموزش تاریخ مسیحیت در ایران مهم بوده و ارائه دورهای در این زمینه توسط مبلغان مسیحی فارسیزبان، امری است که باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. با این حال، این آگاهی از تاریخ به تنهایی برای تغییر جهانبینی ، عادات فرهنگی و ارزشهایی که نحوه تعامل مردم با یکدیگر را شکل میدهند ، کافی نیست. این تحول نیازمند ایمانداران باتجربهای است که بتوانند ایمانداران جدید را راهنمایی و تربیت نمایند.
برای مطالعه تاریخ مسیحیت در ایران، دو کتاب را به شما توصیه مینمایم: «تاریخ مسیحیان در ایران نوشته زرین بهروش، و «ایران و مسیحیت: هویت تاریخی و رابطه امروز» نوشته مارک بردلی. علاوه بر این، پیشنهاد میکنم نگاهی نیز به شهادتهای نوکیشان مسیحی بیاندازید.
مسیحیان ایرانی در خارج از ایران، ادامهای از جامعه ایران هستند؛ طبق نظرسنجی شما این گروه با مشکلات عدیدهای از جمله فقدان کار تیمی و گروهی روبهرو میباشند که در جاهای دیگر نیز شاهد آن هستیم. تغییرات در این جوامع طی چهار دهه گذشته را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا شما در خصوص مسیری که کلیسای ایران در خارج از ایران پیش روی خود دارد، نظری دارید؟
بسیاری از مشکلاتی که من در این کتاب به آنها اشاره نمودهام در مورد مسائلی است که در کلیساهای نسل اول مشاهده میشوند. مهاجران نسل دوم، برخی از ارزشهای نسل اول را به همراه داشته، اما همچنین از کشوری که اکنون در آن در دیاسپورا یا خارج از کشور بسر میبرند نیز تأثیر زیادی خواهند پذیرفت.
زبان ارتباطی آن چیزی خواهد بود که آنها در سیستم آموزشی آموختهاند، ولی زبان دل همچنان ممکن است تأثیرپذیر از کشور مبدا باشد. سوال شما نیازمند به پاسخ دقیقتری است.
تت استوارت مقالهای درخصوص مدلهای کلیساهای ایرانی طی چهار دهه گذشته برای من نگاشته است. این مدلها عبارتند از مدل صاحبخانه، مدل کشتکار کلیسا، مدل تیمی، مدل کادر ایرانی ، مدل جماعت ترکیبی و مدل فراکلیسایی. کلیساهای برپا شده توسط نوکیشان نسل اول، اغلب به دلیل فقدان آموزش و راهنمایی با چالشها و مشکلات فراوانی روبهرو هستند.
کلیساهایی که در عملکرد بالغ بوده و این فرصت را برای آمریکاییها یا غیر ایرانیها فراهم میآورند که داستانهایی از اعمال و کارهای خداوند در میان ایرانیان را بشنوند، الگوی سالمتری میباشند. کلیساهایی که در آنها کشیش ایرانی مسئولیتپذیری در امور مالی و مدیریت زمان را فرا گرفته و جهت بهبود رهبری کلیسا راهنمایی و هدایت میشود، بهترین عملکرد را دارند. اگر ایمانداران ایرانی دچار چنددستگی شده و جماعتهای خود را تشکیل دهند، خواهیم دید که این جوامع با دشواریها و عدم موفقیت مواجه خواهند شد. من خود در جایی چندین کلیسای از این دست را میشناسم که ناپدید شدهاند.
آیا فکر میکنید مسیحیان ایرانی در خارج از کشور به اینکه همکیشان خود در ایران یا در کشورهای همسایه همچون ترکیه تحت چه اذیت و آزارهایی میباشند، علاقهمند هستند؟ آیا در مورد آنها کمکهای اجتماعی سازمان یافتهای وجود دارد؟
بله، با توجه به پستهایی که در شبکههای اجتماعی میبینم، مسیحیان ایرانی نسبت به آزار و اذیتی که بر هموطنانشان در ایران روا میرود، علاقهمند و پیگیر هستند. بهعلاوه، میسیونرهای مسیحی که با ایرانیان، هم در داخل کشور و هم در خارج در ارتباط هستند، آنچه در ایران اتفاق میافتد را رصد نموده و برای آنها دعا میکنند. در سراسر جهان سازمانهای بسیاری وجود دارند که به دنبال ارتباط با ایرانیان میباشند. سازمانهای مبلغ مسیحیت در کشورهایی مانند ژاپن، ایرانیانی دارند که در کلیساهاشان حضور مییابند. در کشورهایی مانند یونان، ترکیه و کشورهای اروپای غربی، این سازمانها جهت تبلیغ مسیحیت و کمکرسانی در میان پناهجویان و پناهندگان ایرانی حضور داشته و فعالیت دارند.
هنگامی که در مورد جامعه مسیحیان ایرانی در خارج کشور صحبت میکنیم، میتوان به تعداد قابل توجهی از این نوکیشان که در کشورهای همسایه همچون ترکیه به عنوان پناهجو اقامت داشته و در شرایطی بسیار شکننده و ناپایدار زندگی میکنند، اشاره کرد. آیا شما نظرسنجی خود را در میان آنها نیز انجام دادهاید؟ اگر بله، اوضاع آنجا را چگونه میبینید. بنا بر اطلاعاتی که وجود دارد برخی از آنها که پناهندگی و حق اقامت ایالات متحده را دریافت کردهاند، تحت شرایط خاص پیش آمده در دولت ترامپ از پرواز به خانه جدید خود منع شدهاند. ایده اصلی من انجام نظرسنجی در چندین کشور مختلف بود.
اما مشاوران به من توصیه کردند که تحقیقات خود را به کشورهای انگلیسی زبان محدود نموده و مصاحبهها به زبان انگلیسی و بدون مترجم انجام شوند. در پی تحقیقات اولیه، من با ایرانیانی از اسکاندیناوی ، اروپا ، ترکیه و ایران ملاقات داشتهام. در این میان با یک ایرانی آشنا شدم که مدت هشت سال در انتظار دریافت پناهندگی در ایالات متحده آمریکا بود. مورد او نمونهای از یک آشفتگی و نابسامانی کامل بود. پس از استماع اظهارات وی در جلسه دادرسی، رئیس دادگاه درخواست پناهندگیاش را پذیرفت. سپس آن قاضی بازنشسته شده، و به دلیل کاهش بودجه قاضی دیگری برای پیگیری این پرونده تعیین نشد، بنابراین پرونده وی در اختیار یک قاضی پر کار قرار گرفت. در ادامه مشکلات مربوط به ویروس کرونا اتفاق افتاد و دادگاهها تعطیل شدند که این خود تا حد زیادی موجب کند شدن روند قانونی گردید. وکیلی که حکم قاضی را به چالش کشیده بود، روند بررسی پرونده را که خود از همهگیری کرونا تأثیر پذیرفته بود، به تأخیر انداخت، در این میان سلامتی این پناهجو رو به وخامت گذاشت و سرانجام وی با توجه به کهولت سن، قبل از دریافت اوراق اقامتی درگذشت.