تبعیض سیستماتیک و محرومیت تمامی جنبههای زندگی بلوچهای ایران را تحت تاثیر قرار داده. از سرکوب فعالان مدنی و سیاسی تا محدودیتهای مذهبی، از کودکان محروم از شناسنامه تا سیاست تغییر بافت جمعیت مناطق بلوچنشین. ناصر بلیدهای سخنگوی حزب« مردم بلوچستان» در گفتگویی با «ام ویسز» از سیاست بلوچستیزی حکومت و چالشهای این اقلیت میگوید.
سالهاست کـه هزاران نفر از کودکان بلوچ به دلیل قوانین حاکم بر کشور که مانعی بر سرراه اعطای تابعیت به فرزندان متولد شده از مادران ایرانی و پدران خارجی بوده، و نیز سیاستهای تبعیضآمیز سیستماتیک علیه مردم بلوچ از قبیل توقیف کارت شناسایی ملی آنها جهت بررسی مجدد، از داشتن کارت ملی محروم میباشند. اخیراً این قانون در راستای امکان اعطای تابعیت به این کودکان تغییر یافت، ولی همچنان سپاه پاسداران با اشاره به نگرانیهای امنیتی حرف آخر را میزند. شما تأثیر این قانون در زندگی حقیقی مردم ساکن بلوچستان را چگونه ارزیابی می کنید؟ و اینـــکه سپاه پــاسداران چگـــونه میتواند بر سرراه پیشرفت حاصل شدهی اخیر برای کودکان بلوچ مانعی ایجاد نماید؟
_ متأسفانه حتی این قانون جدید با اصلاحات اندک نیز هنوز اجرایی نشده است. سه واقعیت، اجرای این سیاست در بلوچستان را با تأخیر مواجه ساخته است. واقعیت نخست برنامهی رژیم برای تغییر بافت جمعیتی در بلوچستان به منظور در اقلیت قرار دادن قوم بلوچ در منطقهی اسکان خودشان میباشد.در خردادماه سال ۱۳۹۳ آقای اکبر ترکان، رئیس سازمان مناطق آزاد اعلام کرده است که دولت قصد دارد در طی ۱۵ سال آینده با انتقال ده میلیون نـفر از سـایر نقاط ایران، جمعیت مناطق ساحلی بلوچستان را به سه برابر افزایش دهد. جهت اجرای این طرح، رژیم نیازمند ایجاد شرایطی برای به حداقل رساندن جمعیت بلوچ در بلوچستان میباشد. دلیل دیگر، کنتـرل دستگاه اجرایی بلوچسـتان توسط سـپاه پاسداران میباشد. سپاه پاسداران از سواحل مکران به منظور انجام تجارت غیر قانونی، در راستای سیاست خارجی، جهت صدور انقلاب اسلامی به کشورهای همسایه در دریای عمان و افغانستان و پاکستان و برای قاچاق مواد مخدر به عنوان تجارتی سودآور، استفاده میکند. سپاه پاسداران به عنوان یک سازمان مذهبی تحمل افزایش جمعیت اهل سنت بلوچ در این منطقه را ندارد. و دلیل دیگر بحثهای اخیر حول قرارداد ۲۵ سالهی ایـران و چین میباشد که بخش اعظــمی از این سرمایهگذاری و قرارداد مربــوط به بلوچستان و خطوط ساحلی آن است. همهی این عوامل باعث ایجاد وضعیتی شده که رژیم به بلوچستان و بلوچها با دید یک نگرانی امنیتی بنگرد. رژیم و به خصوص سپاه پاسداران در اجرای قانون مورد بحث تعلل میورزند و احتمالاً این قانون هرگز برای بلوچها اجرایی نخواهد شد.
بر اساس گزارشهای بین المللی «ساکنین استانهای کردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان» که دارای جمعیت قابل توجه اهل سنت میباشند، با مشکلات عدیدهای همچون تبعیض (شامل سرکوب حقوق اقلیــتهای مذهـــبی)، عدم بهرهمندی از خدمات دولتی و تخصیص بودجــــهی ناکافــی برای پروژههای زیرساختی مواجه هستند. چرا جمهوری اسلامی با شهروندان سنی به عنوان «غیرشهروند» و در بهترین حالت، به عنوان «شهروند درجه دو» رفتار میکند؟ آیا میتوانید مثالی از سرکوب حقوق اقلیتهای مذهبی و عدم دسترسی آنها به خدمات پایهی دولتی که هر حکومتی باید برای شهروندان خود فراهم آورد، ذکر نمایید؟
_ اصل ۱۲ قانون اساسی کشور تصریح میکند که: «دين رسمی ايران، اسلام و مذهب جعفری اثنیعشری است و اين اصل الی الابد غيرقابل تغيير است». این تأیید آشکار مذهب شیعه، اقلیتهای کرد، ترکمن، بلوچ و بخش بزرگی از «اعراب»، که اهل سنت میباشند را به حاشیه رانده و طرد مینماید. به عنوان مثال، جمعیت اهل سنت ساکن تهران بیش از یک میلیون نفر میباشد، ولی هنوز مجوزی برای ساختن حتی یک مسجد اهل سنت نیز در این شهر صادر نشده است. همهی تقاضاها برای ساختن بنایی جهت اقامهی نماز اهل سنت یا رد شده و یا مورد تمسخر قرار گرفتهاند. اصل ۱۱۵ قانون اساسی افراد غیر شیعه را از امکان تصدی بر مقام ریاست جمهوری مستثنی مینماید.
رژیم جمهوری اسلامی در تلاش برای سرکوب انواع چالشهایی که متوجه قوانینش هستند، یک فعال سیاسی را ترور میکند و دیگری را به طرح اتهامات واهی به جرمی ناکرده بازداشت نموده، تحت شکنجه وادار به اعترافات دروغ کرده و سپس آنها را از تلویزیون دولتی پخش مینماید.
تغییر مذهب به شیعه همواره ترویج شده، و به سنی مورد تقبیح و مذمت بوده است. دولت مرکزی در تهران از دیرباز با استفاده از روشهایی از قبیل ارعاب و انگیزهسازی مثلاً با فراهم آوردن شغل و سایر امتیازات اجتماعی، همهی ابزار خود را جهت تغییر مذهب غیر شیعیان به شیعه بهکار گرفته است.
افرادی که به مذهب شیعه گرویدهاند، همچون قهرمانانی که در مسیر صحیح گام نهادهاند مورد قدردانی قرار گرفته و برای گفتن داستانشان، این که چگونه امامان شیعه در نظر ایشان مسجل گردیده و البته به منظور تقبیح اهل سنت، به تلویزیون دولتی دعوت میشوند. از سوی دیگر، افرادی که از شیعه به سنی تغییر مذهب دادهاند، بازداشت شده و به عنوان «مرتد»، یعنی کسی که طرد شده و مستحق مجازات مرگ یا حبس است تا زمانیکه اظهار ندامت و پشیمانی نماید، با آنها برخورد میشود.
در ایران جهت پذیرش در تحصیلات عالی و استخدام در مشاغل دولتی، روند انتخاب دین محوری تحت عنوان «گزینش» وجود دارد که در طی آن افراد باید وفاداری خود به جمهوری اسلامی را ابراز داشته و اثبات نمایند.
در مــصــاحبهای، شما بـه سـیاست جمعیتزدایی مردم بلوچ از طریق تخصیص بودجه ناکافی برای پروژههای زیرساختی و استفاده از مردمان سایر نقاط کشور برای اجرای پروژهها به جای نیروهای محلی اشاره نمودهاید. ادامه این سیاست در حال حاضر به چه صورت بوده و ارزیابی شما از تأثیر آن بر روی جمعیت محلی چیست؟
_ این سیاست در حال حاضر حتی در زمان شیوع و انتشار ویروس جدید کرونا که از ماههای گذشته شاهد چهرهی کریه آن بودهایم، نیز به شدت پیگیری و اجرا شده است. به عنوان مثال، «رسانک» در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ در گزارشی نوشت که نیروهای امنیتی ایران با چراغ سبز مسئولین عالیرتبه در تهران، بسیاری از خانههای مردم سفیدک، روستایی فقیرنشین با ساکنین بلوچ واقع در حومهی زاهدان، را تخریب کردند. ویدئوی منتشر شده، افراد مسلحی را نشان میدهد که با تهدید و ارعاب، ساکنین را ضمن تخریب ساختمانها با بولدوزرهای عظیمالجثه وادار به ترک خانههایشان میکنند.
در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۹۹ همزمان با افزایش شمار مبتلایان به ویروس کرونا در بلوچستان، ساکنین روستای بلوچنشین جنگلوک واقع در حومهی بندر چابهار دائماً برای تخلیه و ترک داوطلبانهی خانههای خود از سوی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم از طریق مراجع ذیصلاح شهر چابهار تحت فشار بودهاند. این فشارها برای مدتها ادامه داشتهاند ولی ساکنین که نسلهاست در آنجا اقامت داشته و از طریق پیشهی سنتی ماهیگیری و اخیراً مشاغل یدی روزمزدی امرار معاش میکنند، همواره متفقاً در برابر این فشارها مقاومت نمودهاند. سرانجام در روز ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۹۹ آتشی که همهی شواهد و جوانب حاکی از عمدی بودن آن دارند، همهی خانههای این روستا را با خاک یکسان نمود. در این شرایط به خانوادههای غصهدار قول واگذاری خانههای جدید در مکانی دیگر داده شده که مطمئناً همچون سایر وعدههای این حکومت در گذشته هرگز در مورد مردم محلی بلوچ محقق نخواهد شد.
در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ اقدام دیگری نسبت به تخریب خانههای مردم بلوچ ساکن منطقه میرآباد چابهار صورت گرفت. خانههای آنها تخریب گشته و بدون فراهم آوردن هیچگونه امکاناتی از سوی مسئولین وادار به ترک خانههایشان شدند. آنها ظرف یک سال گذشته برای ترک خانههای خود تحت فشار بودهاند، یکبار در تاریخ ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۹۸ نیز تلاشی برای تخریب خانههایشان انجام گرفت که ساکنین در خانه بوده و متفقاً در برابر این امر ایستادند. ولی اینبار تخریب، زمانی صورت گرفت که بیشتر ساکنین در خانه حضور نداشتند. در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ خانهی تعدادی از ساکنین روستای بغدانی واقع در حومهی ایرانشهر تخریب شد و زمینهای آنها مصادره گردید.
در تمام گزارشهای فوق در خصوص تخریب خانهها و افراد بیخانمان، علیرغم توصیهها و دستورالعملهای کارشناسان و مراجع بهداشتی در مورد انتشار ویروس کرونا، فاصلهگذاری رعایت نشده و هیچ سرپناهی برای افراد رانده شده که راه دیگری به جز درخواست کمک از خویشاوندان، دوستان و NGOهای محلی نداشتند، ارائه نگردید.
ما از جامعهی بین المللی میخواهیم که با اعمال فشار بر رژیم ایران برای صدور مجوز برای سازمانهای کمکرسانی بین المللی از قبیل صلیب سرخ و پزشکان بدون مرز، امکان رساندن کمکهای پزشکی و درمانی برای مردم بلوچ فراهم آورده شود. همهی این آزار و اذیتها در دورهی شیوع ویروس کرونا، بخشی از سیاست جاری حکومت ایران جهت افزایش فشـار بـر مردم بلوچ برای ترک خانههایشان و قرار گرفتــن آنها در مـعرض این ویروس به منظور بهرهبرداری در راستای سیاست کلی دولت در استان بلوچستان، و به ویژه سیاست تغییر بافت جمعیتی مناطق ساحلی در این منطقه میباشد. برای بسیاری از افراد که هرگز با تبعیض قومی و مذهبی مواجه نبودهاند، گاهی اوقات تصور این که زندگی برای قربانیان تبعیضهای مذهبی تا چه اندازه میتواند تلخ و طاقتفرسا باشد، سخت است. به عنوان مثال، چالشهایی را که یک کودک تازه متولد شده در بلوچستان به عنوان یک سنی بلوچ در جامعهی ایران با آن مواجه است را جهت آگاهی بیشتر ترسیم نمایید.
_ برخلاف تأکید اصل ۱۵ قانون اساسی، این کودکان با مشکلات فراوانی در بهرهمندی از حقوقشان جهت استفاده از زبان خود در فضای شخصی و عمومی مواجه هستند. به عنوان مثال، همهی مدارس دولتی در این منطقه منحصراً به زبان فارسی اداره میشوند. در نتیجه، نرخ ترک تحصیل بسیار بالا میباشد. شما به عنوان یک بلوچ در مراحل اولیهی زندگی خود همواره با تبعیض مواجه خواهید بود. با آغاز مدرسه مشکلات متعددی در پیش روی کودکان بلوچ پدیدار خواهند شد. نخست اینکه ابزار آموزش به زبان مادری آنها نیست. مشکل دیگر، فقدان مدرسه و یا شرایط بسیار اسفناک مدارس موجود میباشد. کودکان روستایی برای دسترسی به مدارس با امکانات ناچیز و ناکافی باید کیلومترها پیاده راه روند و خانوادهها توانایی مالی برای تأمین رفت و آمد ایمن فرزندان خود را ندارند.
این موضوع شرایط را به ویژه برای ادامه تحصیل دانش آموزان دختر دشوار میسازد، چنانکه نرخ ترک تحصیل دختران بلوچ پس از دورهی ابــتدایی بیــش از ۶۰ درصد میباشد. مسائل مالی و سنتی باعث میشوند که منابع محدود خانوادهها برای تحصیل دختران هزینه نشود.
درخصوص تحصیلات عالی، معیارهای گزینش ملی باعث میشوند که جوانان بلوچ از شانس پذیرش بسیار پایینی برای ورود به دانشگاه برخوردار باشند؛ این امر خود بیش از پیش امکان تعامل ملی و دسترسی به تحصیلات بهتر را کاهش میدهد که متعاقباً منجر به رقابت ناعادلانه در بازار کار و کاهش فرصتهای شغلی برای این گروه میگردد. در خصوص استخدام نیروی کار، حتی مشاغل ایجاد شده در بلوچستان نیز به غیر بلوچها و افراد غیر بومی تعلق میگیرد. در این مورد یک اجماع همگانی وجود دارد که نرخ بیکاری به طور قابل توجهی در این منطقه بالا بوده و مایهی نگرانی جدی میباشد. تبعیض در زمینههای مذهبی، تعلق داشتن به قوم بلوچ که با توجه به اکثریت بلوچنشین این منطقه از احتمال بالایی برخودار میباشد و اختصاص مشاغل به نیروی کار غیر بومی، همگی دلایلی هستند که باعث میشوند ۷۰ درصد از مردم بلوچستان در زیر خط فقر زندگی کنند.
در بین بسیاری از ایرانیان حتی شامل آنها که مخالف سیاستهای رژیم میباشند، همواره بحثی مبنی بر وجود تمایلات جداییطلبانهی قوی میان بلوچها در جریان بوده است. اینگونه مباحث تبعات مستقیمی در ایجاد غفلت از اوضاع در این منطقه پرجمعیت سنی به همراه داشتهاند. ریشهی این بحثها در کجاست و اقلیت سنی چگونه میتواند نسبت به آنها پاسخگو باشد؟
_ســالها اهمال و غــفلت ناشی از تبعیضهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی باعث ایجاد حس بیگانگی و بیزاری از نظام حاکم شده است. شکی نیست که سیاست حکومت ایران مبنی بر ایجاد یک هویت مشترک برپایهی ملت واحد و ایجاد حس هویت ملی در میان مردم بلوچی که احساس نمیکنند این هویت ملی، هویت آنها را نیز دربرگیرد، ایجاد شکاف نموده است. با توجه به این که گروههای مخالف حکومت ایران که برای سقوط رژیم جمهوری اسلامی و کسب قدرت سیاسی مبارزه میکنند نیز فاقد سیاست جامعی هستند که جایگاهی برای اقلیتهای ملی همچون بلوچها در هویت کشور و حکومت قائل باشد، این امر امید برای ایجاد یک سیاست فراگیر در ایران را به حداقل رسانده است. بنابراین تمایلات و جنبشهای سیاسی استقلالطلب به عنوان تنها گزینهی ممکن جهت ایستادن در برابر تبعیضهای موجود در این منطقه پا گرفتهاند. هرچند در اینجا لازم است به جنبش دیگری نیز اشاره نماییم که در حــال حاضر قــویتر از جریـانهای استقلالطلب بوده، و یک نظام فدرال دموکرات و سکولار را به عنوان راه حلی برای رفع تبعیض و تضمینی برای همزیستی مسالمتآمیز پیشبینی مینماید. این مکتب فکری از سوی حزب «مردم بلوچستان» که عضو کنگره ملیـتهـای ایـران فــــدرال (CNFI)مـــیباشد، نمـــایندگی و ســــازماندهی میشود. کنگرهی ملیتهای ایران فدرال(CNFI) متشکل از احزاب و گروههای سیاسی ترک آذربایجان، عرب، بلوچ، کرد، لر و ترکمن میباشد که برای برقراری حکومتی دموکرات، سکولار و فدرال در ایران مبارزه میکنند.